پیش دبستانی
سلام دختر نازنینم امروز ۱۸ مهر هست .و بانوی نازنینم ۱۵روز هست که به خانه علم و دانش قدم نهاده.اولین روز مهد خیلی خوشحال بودی و دلت میخواست پر در بیاری و پرواز کنی.منم مثل تو خیلی خوشحال بودم ولی من راستش استرس داشتم که تو رو بذارم و برم.خودم بردمت اونجا ولی یه کم انگار خجالت می کشیدی که من انتظارشو نداشتم واین منو مضطربتر کرد.حالا هم دو سه باره موقع رفتن ناراحتی می کنی و میگی نمیخوام برم.من دو سه بار با مدیرتون خانم سیاحی که خانم خوبیه حرف زدم و اونم تلاش میکنه تا مشکلو حل کنیم.روز قبلش بهت قول دادم برگشتنی بیام دنبالت و باهم بریم شهر بازی که اومدم مهدتون و دیدم که مثل خانوما رفتار می کنی و خوشحالی منم خیلی خوشحال شدم،خانم مدیر هم گفت که عکس اشکان رو بهش نشون دادم و گفتم اشکان پسر من بوده حالا توهم دخترم شدی و بادیدن عکسها پرو بال گرفتی.باز امروز هم موقع رفتن گریه کردی منم بهت گفتم که عکستو فرستادم به خانم مدیر ،برو بهت نشون بده و خانم مدیر رو در جریان گذاشتم و اونم گفت بهش نشون میدم.خلاصه عزیز دل مادر امروز هم رفت ولی با چشمای گریون و دل مامانی رو کباب کرد.الانم منتظرم تا بیاییو برام تعریف کنی که چیکارا کردی.مامان بهت افتخار میکنه عزیزم امیدوارم آینده خوبی داشته باشی دوستت دارم با تمام وجودم