روز مرگ عزیز دلم
همه یه رو میمیرن مثل توییتی کوچولو من😭 منو ببخش عزیزم اما دلیل اینکه مریض بودی و مردی تقصیر من نبود 😭 ...
به وبلاگ سان آی خوش آمدید .
مادرت هستم… من با عشق, با اختیار, با اگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست میدارد هدایت میکند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در اغوشش میگیرد, من یک مادرم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد… من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی,که گاه از خودگذشتگی نامیده میشود… تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد… من نه بهشت می خواهم نه اسمان و نه زمین … بهشت من زمین من و زندگیم نفس های ارام کودکی توست که در اغوشم رویای پروانه ارزوهایت را میبینی… من مادرم ,همانی که خالقم ذره ای از عظمتش را به من بخشید تا تجربه کنم حس بزرگی و لامتناهی شدنش را. من هیچ نمی خواهم هیچ … هیچ روزی به من تعلق ندارد, همه روزها ساعت ها و ثانیه های من تویی ومن دست کودکیت را میگیرم تا به فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است بر تو وهیچ منتی از من بر تو وارد نیست که من با اختیار به عشق تو را به این دنیای پر اشوب خوانده ام
تولد ۱۲ سالگی
چقدر آدما زود بزرگ میشن مثل خودم از ۱۱ سالگی پریدم ۱۲ سالگی. اما روز تولدم خیلی خوب نبود خیلی بد هم نبود روز تولدم پسر خاله ام و دختر دایی من همش گوشی بازی می کردند و به من اصلا توجهی نکردند حتی به من تبریک هم گفتن بزرگترها هم به من گیر داده بودند که پاشو برقص من هم حوصله رقصیدن نداشتم هرکاری هم می کردم بازم میگفتم پاشو برقص اومدیم تولد تو که برقصی. کیک و آوردم بعد دیدم که گردو داره توش و من کیکی را که در آن گردو وجود داشته باشد دوست ندارم اما عوضش یک چند تا کادو گرفتم و درباره موضوع خوشحال بودم😊 ...
دختر خاله ی جدید
سلام به همه ی شما عزیزان ❤️🙂امیدوارم هر جای دنیا باشید حالتون خوب باشه. امروز۱۴۰۱/۱۱/۱۳ این روزا بچه های که تو این دنیا هستند بیشتر و بیشتر میشه .در واقع منم آرزو داشتم توی خانواده تنها من دختر نباشم . پسرخاله هام باهم جمع می شدن باهم بازی می کردن ومنم تنها بودم . اون موقع، موقع بازی کردنم بود و من دوست داشتم که یک همبازی داشته باشم که اون هم دختر باشه .البته پسرخاله ی بزرگم هم تنها بود و وقتی که پسر خاله کوچکم(رادوین) به دنیا آمد نمیدونم چرا رفت سریع با پسرخاله ی بزرگم(اشکان)دوست شد.حتما پسر بود بخاطره همین رفت با اون دوست شد. قبل از اینکه به دنیا بیاد من و اشکان باهم دیگه بازی میکردیم وبازی میکنی...
کیف چرم طبیعی
استخر بعد از کرونا
توییتی خانوم
سلام به همگی این توییتی خانم گل هست.🤗 داره سه ساله میشه . نی نی نیست خودم بزرگش کردم. ایشون تو ۶ماهگیش پر هاش رو از دست داد.😔 اما هنوز بازیگوش هست و همش شلوغی میکنه و بابایی مو بیشتر از همه دوست داره.😜 ...
عید ۱۴۰۱
تولد یازده سالگی
سلام امسال هم تولد دخترکم رو به خاطر اینکه بابایی سرما خورده بود مجبور شدیم آنلاین برگزار کنیم و همگی دور هم جمع شدیم و تجربه ی خوبی بود که آنلاین هم میشه تولد گرفت و بچه ها رو خوشحال کرد دخترم خیلی خوشحال شده بود و بهش خیلی خوش گذشته بود کادوش هم کلی تخم مرغ شانسی و لپ لپ بود که سرگرم باز کردن اونا شد توصیه می کنم شما هم تجربه کنید 😍😍 دخترک بهمن ماهی من تولدت هزاران بار مبارک ...
عذرخواهی از بابایی
اونروز با پدر جونت دعوات شده بود که اینو کلی زحمت کشیدی تا درستش کنی و به پدرت تقدیم کنی که باهم به وخوبی و خوشی آشتی کردین الهی قربون دختر خلاقم بشم من ...
